@_@

@_@

  • ۰
  • ۰


- به آب روشن می عارفی طهارت کرد
و رفته رفته به این کار زشت عادت کرد!

- برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
لیلی آمد دم در،گفت:بیا برق آمد!

- آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا خیس آمد!

- سالها دل طلب جام جم از ما میکرد!
بی خبر بود که ما مشترک کیهانیم

- مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
گفت:دنیاشده از مشکل پر،این هم روش!

- ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
اما نه فرت و فرت!که یکبار دیده ایم!

- تو را ز کنگره ی عرش میزنند سفیر!
چرا به کنگره ی شعر میروی شاعر؟!

- گر شدم رفتگر بهانه مگیر
خاک راه تو رفتنم هوس است!

- در آستین مرقع پیاله کن پنهان
که چوب و غیره در آن ناگهان فرو نکنند

- اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به دستش می دهم کاری که بار آخرش باشد!

- پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
آنقدر عربده زد آبروی ما را برد!

- وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چراغ موشی دشمن کنار لیزر دوست

- چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
ولی از روی پایم خواهشاً بردار دستت را!

- من،شعر فقط گفته ام از باده و افسوس!
گل در بر و می در کف دیوید بکام است

- من بیچاره هم از اهل سلامت بودم
بس که رفتم به چکاپ این همه بیمار شدم

- بازار شوق گرم شد آن سرو قد کجاست؟
تا زیر سایه اش بنشینم خنک شوم

- داشتم دلقی و صد عیب مرا می پوشید
کیست دلقی بدهد باز به اقساط مرا؟!

- فکر کن نان بشود باز یکی شش تومان
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید!

- صوفیان وا ستدند از گرو می همه رخت
بنده از شرم شدم پشت درختی پنهان!

در راستای خود کفایی! سروده شد!:

- سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت بر خیز که معشوق تو از چین آمد!


- عجیب واقعه ای و غریب حادثه ای
که برق خانه ی بنده نرفته باز آمد!

- غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
اگر چه له شود اما شکایتی نکند!

- عاشقان را بر سر خود حکم نیست
ور نه فکر چتر در باران کنند!
می شود آخر گرانی ریشه کن
دلبران گر ناز را ارزان کنند

- کلنگ توسعه بوسید تربت قم را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند!


برای بیمارستان "نکویی" قم قلمی شد:

- سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که او را به نکویی نبرند !


ناصر فیض


کارهای مشترک من و حافظ (دو)


جمیله ای ست عروس جهان  ولی مگذار!
که این زمان حرکتهای او شود موزون

دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
رند باید چیز دیگر را نگهداری کند!

به هر که می نگری کرده اقتدا به یزید
مگر نسیم مروت در این هوا نوزید!؟

تو را که حسن خداداده است و حجله ی بخت
چرا به مهریه کردی شرایطت را سخت ؟!

چمن خوش است و هوا دلکش است و می بیغش
مرا فقط نگرانی ز گشت ارشاد است!

سایر اعضای خود را امتحان کردی،کنون
جامه ای در نیکنامی نیز می باید درید!

در خانه ات اگر که به جز رخت پاره نیست
جانا گناه طالع و بخت ستاره نیست!

اول کار ، اگر دست به بندش برسد
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد

از روان بخشی عیسی نزنم پیش تو دم
ای که با هر نگهی از همه جان میطلبی!

دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز!

مرا شراب فرحبخش و یار حور سرشت!
شود فراهم اگر، نیست آرزوی بهشت

پر از گدا شده وقتی که مملکت امروز
گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز؟!

گفتی که دل به تو بسپارم ولی چه سود
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست

تا به دامن ننشیند ز نسیمت گردی
دائما دل نگرانم نکند برگردی!

حاصل کار گه کون و مکان این همه نیست!
ظاهرا حاجت تفسیر و بیان این همه نیست!


غلط چاپی

عاشقی را که چنین تا ، ده شب ، گیر دهند!
کافر عشق بود گر نشود باده پرست.

  • ۹۴/۰۴/۲۳
  • Armadillo

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">